عشق خشن من ❤️ فصل دوم ❤️ پارت 4

؟مامان
+پسر
لیلی:وایی ا.ت ببخشید نتونستن نگهش دارم خیلی گریه می کرد می خواست بیاد پیش تو
+باشه مشکلی نیست تو می تونی بری
لیلی:باشه خداحافظ
بعد رفتن لیلی مین هو رو بغل کردم و یه بوس بهش زدم
+ببینم تو چرا گریه کردی
؟خوب وقتی اون عمو رو اینطوری دیدم ترسیدم چه چیزیش بشه
با بض نگاهش کردم با اینکه نمی دونه باباش ولی بازم نگرانشه . یه بوس روی موهاش گذاشتم
+نگران نباش باب ... یعنی آقا ی که آمده بود کافه خیلی قویه چیزیش نمیشه(با بغض)
؟واقعا
+اره حالا بیا بغل مامان مگه قول نداده بودی که از من مراقبت کنی
؟چرا
+خوب اگه گریه کنی همه فکر می کنم که کوچیکی و ازت نمی ترسند اون وقت نمی تونی ازم مراقبت کنی
؟مامان من که گریه نکردم فقط دستم رفت تو چشمم
+خخخخ باشه قهرمان
؟میشه بریم پیش عمو
+باشه بریم
مین هو رو بغل کردم رفتم اتاق اون وو هنوز بیهوش بود مین هو رو بلند کردم روی تخت کنارش که دستش رو روی صورتش کشید قلبم داشت تکیه تکیه میشد این همه بهش نزدیکم اما نمی تونم بهش دست بزنم حتا نمی تونم به مین هو بگم باباته
؟عمو تو که قوی بودی پس چشمات رو باز کن
همینطوری داشت با اون وو حرف می زد که دکتر آمد تو
د:خدا بد نده
+ممنون
د:حال همسر تون الان خوبه فردا می تونه مرخص بشه اما باید یه هفته از خونه بیرون نره و کاری رو انجام نده
+بله
دکتر رفت کنار مین هو بهش گفت
د:نگران نباش حال که تو آمدی کنار بابات حتما حالش خوب میشه
مین هو همینطوری داشت با بغض به دکتر نگاه می کرد دکتر از اتاق رفت بیرون منم رفتم مین هو رو از روی تخت بلند کردم
+مین هو بیا کنار عمو اذیت میشه
؟مامان
+جانم
؟میشه این عمو بابای من بشه
+مین هو کمی عصبی
؟مامان من می خوام این بابای من باشه بابای واقعی م نمی خوام
+بسه مین هو بیا پایین
؟نه نمیام می خوام پیش عمو باشم محکم بغلش کرد که یهو چا اون وو بیدار شد
_ایی سرم
؟عمو
+بهوش آمدین من برم دکتر رو صدا کنم
_نه لازم نیست
+باشه
به مین هو نگاه کرد و بهش لبخند زد و بعد به من نگاه کرد
_شما من رو آوردین اینجا
+بله
_ممنونم اما میشه منو به هتلم ببرید می خوام اونجا استراحت کنم نمی تونم تو بیمارستان باشم
+باشه حتما . شما لباس تون رو به پوشید من میرم کارای ترخیص شما رو انجام بدم . مین هو اینجا بمون ها
؟چشم
از اتاق رفتم بیرون کاری ترخیصش رو انجام دادم وقتی رفتم تو اتاق ........